Mittwoch, 24. Juni 2009

Rote Blume – Arghavan‎

Rote Blume – Arghavan

Mein Geist ist voller Sorge – mein Körper voller Angst,mein Herz voller Trauer.
Ich bedecke Deinen Hals – mit Sternenküssen,
er ist rot, rot wie der Mohn – rot wie die Blume Arghavan.Doch die Blume, sie verwelkt – in der Gasse durch die sie flo >>>>

Dienstag, 9. Juni 2009

ترسیم چهار لاله


ترسیم چهار لاله

1
ترسیم چهارلاله
درشهرفراموش شدهواژه ی آدم
آویزان به صلیب آتش
می سوزند اندیشه ها

هرآدم کتابی می شود
خاکسترها را پنهان کنیم


سه حادثه شهر


سه حادثه شهر
1
نگارخانه شهر
عبور صحنه های هنر معاصر
شصت رنگ
هنوز
در کوچه های ذهن
جولان می دادآفتاب ساعت پنج
بعدازظهراردیبهشت
برکتیبه ی طلایی
" فریدریش دراکه"

رنگ آمیزی روزها


رنگ آمیزی روزها

1


خوشه ها ی آفتاب
مرا به حس زنانگی ام می کشند
این روزها چه بیقرارم
2
می شوند دیگران آینه ام
می بینم رویش تو در خویش
بزن قلم مو
برنگ سرخ روزهایم را


شش چامه


شش چامه

1


سر نوشت جاری
آغوشم باز
پاها یم می دوند
بر پیشانی ام بنویس: عریان


2

امروزم آفتابی ست پر نور
بگذار جمع شان کنم
برای شبها یت


بغض ملانکولی


بغض ملانکولی


امشب سیصد وشصت و پنچ ماه
به موهایم چسبانده ام
بتماشای پنج هرم آتش
می نگارم ستاره ی سبز
جوانه ی حسرت
برپوست آسمانیادگاری بنام تو
و تو- ها ی دوست

ادامه>>>