Mittwoch, 23. Dezember 2009

مرغ آتشفشان

بخوان مر غ آتشفشان
شهلا آقاپور

بخوان مر غ آتشفشان
" شعر حافظ "
آتشکده ها
پرتلاطم روشنند
یلدا پر از
شور پروازست
زیرنور درختِ زمسنان
میترا مشتاق شانه می کشد
گیسوانِ شب ِ یخزده را
بگذار طرحی نو زنم
روی پنجره ی مهر

ادامه>>>

Mittwoch, 25. November 2009

زادروزمرغ آتش


زادروزمرغ آتش

سه شنبه ی پاییزی
به جستجوی خانه آفرینش
خش خش برگهای بی هدف
زیرچکمه هایم
بیاد می آورند
نگاره ها ی سرخ زردین

قرار آتلیه فونیکس
ساعت 5 بعد از ظهر
آبی خاکستری
لحظه گذ ر پای آفتاب
پارک قصر شارلوتن
رنگ های ریخته جمع می کنم
ادامه>>>>

Mittwoch, 11. November 2009

تانگو در فیلهارمونیکر

تانگو در فیلهارمونیکر

بر گستره خیا ل
جهانی ازنور و رنگ
دستهای آبی شب
دایره ی زرین ماه
روی پیشا نی ام نشانده ست

Freitag, 9. Oktober 2009

کریستینا می خندید



کریستینا می خندید

در اینروز پاییزی
برگ سرخزرد خیس
باغچه دلم
حسرتی بدوش می کشد
باز کسی می رود


Kunst Video von Shahla Aghapour

Dienstag, 29. September 2009

ی. صفایی: گفتگویی با شهلا آقاپور

با درود به شما خانم شهلا آقاپور،
خواهشمندم در صورت تمایل و امکان به این چند پرسش طرح شده از طرف من پاسخ دهید و امیداوارم قبول بفرمایید که این مصاحبه در رسانه های مردمی به چاپ برسد.

خانم آقاپور جایگاه شعر کلاسیک در موقعیت کنونی از نظر شما کجاست و چه تعریفی از آن دارید؟

Mittwoch, 24. Juni 2009

Rote Blume – Arghavan‎

Rote Blume – Arghavan

Mein Geist ist voller Sorge – mein Körper voller Angst,mein Herz voller Trauer.
Ich bedecke Deinen Hals – mit Sternenküssen,
er ist rot, rot wie der Mohn – rot wie die Blume Arghavan.Doch die Blume, sie verwelkt – in der Gasse durch die sie flo >>>>

Dienstag, 9. Juni 2009

ترسیم چهار لاله


ترسیم چهار لاله

1
ترسیم چهارلاله
درشهرفراموش شدهواژه ی آدم
آویزان به صلیب آتش
می سوزند اندیشه ها

هرآدم کتابی می شود
خاکسترها را پنهان کنیم


سه حادثه شهر


سه حادثه شهر
1
نگارخانه شهر
عبور صحنه های هنر معاصر
شصت رنگ
هنوز
در کوچه های ذهن
جولان می دادآفتاب ساعت پنج
بعدازظهراردیبهشت
برکتیبه ی طلایی
" فریدریش دراکه"

رنگ آمیزی روزها


رنگ آمیزی روزها

1


خوشه ها ی آفتاب
مرا به حس زنانگی ام می کشند
این روزها چه بیقرارم
2
می شوند دیگران آینه ام
می بینم رویش تو در خویش
بزن قلم مو
برنگ سرخ روزهایم را


شش چامه


شش چامه

1


سر نوشت جاری
آغوشم باز
پاها یم می دوند
بر پیشانی ام بنویس: عریان


2

امروزم آفتابی ست پر نور
بگذار جمع شان کنم
برای شبها یت


بغض ملانکولی


بغض ملانکولی


امشب سیصد وشصت و پنچ ماه
به موهایم چسبانده ام
بتماشای پنج هرم آتش
می نگارم ستاره ی سبز
جوانه ی حسرت
برپوست آسمانیادگاری بنام تو
و تو- ها ی دوست

ادامه>>>

Freitag, 27. Februar 2009

کافه انشتین


مُچ دستم
از جا بجایی مجسمه ها
بی صدا
درد می کشید
مخمل ِ برف
می بارید
می بارید
قرارم ساعت دو
کافه انیشتین
با شتاب جِرم سفید
می دوید
می دوید
ادامه

Dienstag, 20. Januar 2009

آوازهای تفاهم

برف پشت پنجره می ساید
به درخت سفید نگاه می کنم
رودریگو ناخن موزون
بر گیتارش می کشد
آوازهای تفاهم آران خوواسچه می خروشد
ادامه

ترنج مست

رودها دارند پله پله
عکس های ترنج مست را می برند
پیوند به و سیب ممنو ع ست
باغبان چرا آبیاری نمی کنی
لطفن بخوان
ادامه

Sonntag, 4. Januar 2009

چه دلخوشیست شب

چه دلخوشیست شب
در های شب بازند
تما م شب
آندره ویلون می نواخت
ادامه

ترنج مست

رودها دارند پله پله
عکس های
ترنج مست را می برند
پیوند به و سیب ممنو ع ست

باغبان چرا آبیاری نمی کنی
لطفن بخوان
تا بلوی گلها را پر پر نکنید

چشم ماه بالای درخت گیر کرده است
و ترنج مست دارد به روی من می افتد
از جر زد نهای بیهوده خسته ام

بگذار بخوابم
تا اتفاقات روزانه را هضم کنم
فردا ترنچ مست
خودش را
ازاسارت کاغذ های مچاله
آزاد خواهد کرد...

شهلا آقاپور
ژانویه 2009
http://shahlaaghapour.blogspot.com/
.