Freitag, 15. Juni 2012

من و فیسبوک2-شهلا آقاپور



گرده های حس توجه
حراج شعر و شعور انسان
به کدام سمت می وزد
آدمهاخیره پشت میزشان
به کدام محور می اندیشند

هذیان های هضم شده
صفحه های باد کرده
تحت مراقبت سطح فیس بوک
دردنیای عریان شیشه ای
خصوصی ترین عبارت روزگارم
به نمایش ِاست
تماشاچیان ِخمیده
سرگردان از کنارم می گذرند
سرهایشان بخار آه رنگین
گردنهایشان پرتوهای چمنی
حق به جانب
عمودی قد میکشند
پس و جود دارند

قرقره زمان سُرمی خورد
تو پنهانی می گذری
بازارِ فیسبوک به همه وصلت می کند
بهانه ای زندگیت را می دانند

آخ عکسهایم که برچسب خود پسندی ست
کپی می کنی
ما سک به دهان نگاهم را تنفس
در و دیوارت پر از من من
چشمان من می شود
ازآنجاییکه به قول پیکاسو
همه شاعرندو هنرمند
شا عرسبزتن تن
حزب سرخ تن
شاعر من من
چند من می شوی

چت های تلگرافی بیهوده
واژه های لرزه عا شقانه
نامه های خسته حجمی
در آغوش دام خمیازه
تخم های شکسته می گذارند

گلوهای پر درد و داد
دستهای اویزان به میله ها
در قفس های خشونت آهنی
و لالاهایی که هیج گاه گفته نشد
آنهایی که می آیند
می روند
و خواب آلود سرازیرمی شوند

تهدید خمره ی عکس و ویروس
تا مرزهای شخصی بدون دیوار
و هجو م اندوه های بی انتها
در هزاره ی تمدن اینترنتی بزرگ می شوند

کنارم نیستی
توان گذشتن است
حضور تو
پیام آور زمان
به انتظا ر ظهور لایک او
پشت فیس بوک خوابت برده است

ساعت دوازده شب است
حقیقت میان قطر دایره ی نسبیت
انعکاس طیف جاذبه ها ی هستی
آگاهی ذهنیت تحریکم می کند
دویدن آرامم
پا هایم به سایه ی ماه چسبیده
همزاد ِ خوابم پریده ست

آه به رنگیزه زمردی
رمز آب ِ مهر رهایی
بازتاب مو ج نور رونده
تمرکز می کنم ...اوم اومم اوم

شهلا آقاپور
2012

Keine Kommentare: